صفحه شخصی علی سعدائی جهرمی   
 
نام و نام خانوادگی: علی سعدائی جهرمی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد عمران
شغل:  طراح سازه - تحلیلگر ریسک - برنامه نویس عمرانی
تاریخ عضویت:  1388/12/26
 روزنوشت ها    
 

 داستان حسنک بخش عمومی

7
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)


شب بود؛ اما حسنک هنوز به خانه نیامده بود، حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت تنگ به تن میکند. او هر روز به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهایش ژل می‌زند.. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست، چون او به موهای خود گلد می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند چون او با پطروس چت می کرد. پطروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می‌کرد. روزی پطرس دید که سد سوراخ شده است اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود..او نمی‌دانست که سد تا چند لحظه دیگر می‌شکند و ازاین رو در حال چت کردن غرق شد. برای مراسم ختم او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریز علی دید کوه ریزش کرده است اما حوصله نداشت. ریز علی سردش بود و دلش نمی‌خواست لباسش را در آورد. او چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت. قطار به سنگ ها بررخورد کرد و منفجر شد تمام مسافران و کبری مردند اما ریزعلی بدون توجه به خانه بازگشت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود . الان چند سالی بود که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد. او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او اصلاً حوصله مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمانان را سیرکند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. آخرین باری که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو هم گله ای ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد و به این دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ دیگر وجود ندارد...


بر گرفته از سخنرانی دکتر انوشه - روانشناس - در دانشگاه علوم پزشکی ایران

--

شنبه 8 آبان 1389 ساعت 09:01  
 نظرات    
 
سید علی مرتضوی 22:47 شنبه 8 آبان 1389
3
 سید علی  مرتضوی
جالب بود
محمد مهدی مدرس نیا 15:52 یکشنبه 9 آبان 1389
4
 محمد مهدی مدرس نیا
این است دنیای پست مدرن
سعید رحیمی 20:19 دوشنبه 10 آبان 1389
2
 سعید رحیمی
بسیار زیبا بود.مرسی